بر بالای تپهای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ
افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است: ( احتمالا مایه ی مباهات زنانشان )
افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره میکند. اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه میبرند.
فرمانده دشمن به قلعه پیام میفرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.
پس از کمیمذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت میکند که هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.
قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامیکه هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج میشدند بسیار تماشایی بود.
نظرات شما عزیزان:
ladan 
ساعت18:30---28 آبان 1391
fogholade bood in dastaneeee...koli parvanei shodam
negar 
ساعت8:43---24 آبان 1391
هیس 
ساعت12:33---21 آبان 1391
درود درود درود
بی نهایت تاثیرگذار بود !
انقدر این داستان برام جالب بود ک ناخودآگاه اشکام سرازیر شد .
درود ب بزرگ زنان تاریخ و بزرگ مردان تاریخ !
درود بر شما !
سميرا 
ساعت11:20---17 آبان 1391
سلام
به نظر من يه قالب روشن براي وبلاگت در نظر بگير آخه چرا سياه .... دل آدم مي گيره
|